آخرین مطالب
امکانات وب
سلاااااااااااااااامکاش دوستان قدیمی یکی یکی بیان و باز هم دور هم جمع بشیمخب مسلما مجازیکرونا هم که هست ناخودآگاه مجبوریم مثل گذشته از راه دور با هم باشیممن خوبم خداروشکرشماها چطور مطورید؟این مدت سمانه این داستان واقعیست...برچسب : نویسنده : sargozashteman15a بازدید : 140
برچسب : نویسنده : sargozashteman15a بازدید : 177
سلااااامسلام دوستان عزیزممدتهاست به دلیل مشغله های کاری و شخصی ننوشتمولی هممممممممممممممیشه به یاد دوستانم بودم چه اونهایی که دور و نزدیک باهاشون از راه شبکه های مجازی در ارتباطمو چه اونها که مدتهاست ازشون خبری ندارمتنها چیزی که تغییر نکرده علاقه و محبت من به شماهاست عزیزان دلیکی دو ماه گذشته اتفاقات ناخوشایندی پیش اومداز زلزله کرمانشاه بگیر تا ا این داستان واقعیست...برچسب : نویسنده : sargozashteman15a بازدید : 191
روز تولد خود را چگونه گذراندم
مثل روزهای دیگر از خواب بیدار شدم با این تفاوت که کمی بیشتر به خودم رسیدم
چون مطمئن بودم توی اداره همکاران در اتاق کارم جمع میشن و تولدمو تبریک میگن
و طبق یک قرار نانوشته برایم یک سبد گل میآورند
و احتمالا کیک هم هست
ام این داستان واقعیست...برچسب : نویسنده : sargozashteman15a بازدید : 201
سلام دوستان خوب باوفا و عزیزم
حضورم کمرنگ شده چون سرکار خیلی سرم شلوغه
پست جدیدم توی اداره وقتم رو بیشتر از گذشته می گیره
و البته این خوبه چون باعث میشه کمتر فکر و خیال کنم 
من خوبم الهی که شماها هم خوب باشید
تا دیداری دوباره درود و دو صد بدرود
برچسب : نویسنده : sargozashteman15a بازدید : 202
و قاعده ی چهلم:
عمری که بی عشق بگذرد، بیهوده گذشته
الیف شافاک
******
هنوز سرم شلوغه اما احساس بهتری دارم
و کارها توی اداره خوب پیش میره
و در حال حاضر این از هر چیزی مهمتره
تنها چیزی که خوشایندم نیست تاریکی زودهنگام هواست
و درازای شبهای بیقراری ست........
این داستان واقعیست...برچسب : نویسنده : sargozashteman15a بازدید : 192
و خدایی که به شدت کافی ست...
خدایا شکرت
دوستت دارم خدای خوبم
*****
زهرا جونم به یادتم که
برچسب : نویسنده : sargozashteman15a بازدید : 218
ترا به هر چه تو گویی، به دوستی سوگند
هر آنچه خواهی از من بخواه
صبر مخواه
فریدون مشیری
این داستان واقعیست...برچسب : نویسنده : sargozashteman15a بازدید : 266
مریم جون دوستت دارم و بهت افتخار میکنمسمانه جون
و اعظم جون
شما هم همینطور
نیمه های شب دیشب با یکی دو تا از دوستان عزیز چت می کردم
اون ساعت شب
خسته از اداره و کار های خونه
غلط غلوط تایپ میکردم
دختر اروپایی مسلمان
چه حرفا
فکر می کنم نوشته های الانم هم بی تاثیر از خستگی دیروز و دیشب نیست
ولی مثل یک دیدار واقعی خوب بود و خوش گذشت
بچه ها مچکریم این داستان واقعیست...برچسب : نویسنده : sargozashteman15a بازدید : 240
موهای منم همین اندازه بلند بود
آخرین باری که آرایشگاه رفتم یعنی حدود یکماه پیش کوتاهش کرد
البته نه خیلی
هنوز بلنده
ولی خب تا این اندازه بشه خیلی مونده این داستان واقعیست...برچسب : نویسنده : sargozashteman15a بازدید : 193